من ساقی دیوانه ام ، دُردی کش پیمانه ام
با دوستان بیگانه ام ، بی خانه و کاشانه ام
مجنون صحرای غمم ، غربت قرین و همدمم
از هجر او بی خانه ام ، دیوانه وار مستانه ام
مجنون صحرایم ولی مجنون لیلا نیستم
من بیژن چاه نیستم ، من جغد هر ویرانه ام
در شیوه و دوز و کَلک با هر کسی بودم کَمَک
با هر گلی پروا نه ام ، افسونگر افسانه ام
در عشق طغیان میکنم، با سینه طوفان میکنم
من چل چراغ خانه ام، من بتگر بتخا نه ام
دانی چرا من ساقیم؟ با جام عالم باقیم؟
چون شاهدی فرزانه ام ، مست از می و میخانه ام
"حمیدرضا محمدحسینی"
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: محمدحسینیساقیدیوانه
روزگار ...
قفس ...
خیال ...
آمدم اما ...
شهریار ایران ...
خوابی و خماریی ...
مزار ...
خوش می روی بر بام ما ...
سکوت هم ...
مژده بده ...
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
دزدیده ایم یک سیب ...
امیدی به وصال تو ندارم ...
ندانم کجا می کشانی مرا...
به خاک من گذری کن ...
من و تو ...
ندارم به جز از عشق گناهی ...
چون بمیرم ...
من ساقی دیوانه ام ...
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی